Saturday, October 10, 2009

آخرین اخبار از مهرورزی دولت مهرورز

امروز شنبه در ساعت 12 ظهر بطور ناگهانی فرماندار زرند برکنار شد.حسن رحمانی فرماندار و تئوریسین اصولگرایان زرند که مورد حمایت شدید بابایی امام جمعه نیز میباشد امروز در حالی پست خویش را واگذار نمود که معاون استاندار در فاصله 40 کیلومتری این شهرستان به او زنگ میزند و میگوید کارمندان فرمانداری را جمع کند و سریع حکم برکناری او را صادر میکنند.لازم به ذکر است که حسن رحمانی از سینه دریدگان معجزه این هزاره بوده و در انتخابات 22 خرداد همه نوع سوءاستفاده از مقام خویش انجام داد که احمدی نژاد دوباره انتصاب شود از جمله دادن پول به روستاییان و پخش کردن سیب زمینی در میان آنها و تقلبهای گسترده در صندوقهای انتخاباتی که نشان از غیرقانونی بودن دولت در این برهه زمانی دارد.واین هشداریست به سایر اصولگرایان که آقایون این قبر که سرش خودتون رو میکشید میت نداره و بزودی تاوان خوش خدمتی خودتون رو از دست همفکر خودتون دریافت میکنید.
اخراج رحمانی از فرمانداری زرند چنان با رسوایی بوده که ایشان با ماشینهای عبوری به منزلش رفت نه با پرشیای فرمانداری.
من از بی قربی خار سر دیوار دانستم .....که ناکس کس نمیگردد از این بالا نشینی ها

Sunday, September 27, 2009

آنکس که اسب داشت غبارش فرو نشست...گرد سم خران شما نیز بگذرد

هم مرگ برجهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد

وین بوم محنت از پی آن تا کندخراب
بردولت آشیان شما نیز بگذرد

بادخزان نکبت ایام ناگهان
برباغ وبوستان شما نیزبگذرد

آب اجل که هست گلوگیر خاص وعام
بر حلق وبر دهان شما نیز بگذرد

ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد

چون داد عادلان به جهان دربقانکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد

در مملکت چو غرش شیران گذشت ورفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد

آنکس که اسب داشت غبارش فرونشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد

بادی که در زمانه بسی شمع ها بکشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد

زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد

ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن
تاثیر اختران شما نیز بگذرد

این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت زناکسان شما نیز بگذرد

بیش از دو روز بود از آن دگر کسان
بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد

بر تیر جورتان به تحمل سپر کنیم
تا سختی کمان شما نیز بگذرد

در باغ دولت دگران بود مدتی
این گل زگلستان شما نیز بگذرد

آبیست ایستاده در این خانه مال وجاه
این آب ناروان شما نیز بگذرد

ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع
این گرگی شبان شما نیز بگذرد

پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد

Thursday, September 10, 2009


باز هم برای چندمین بار در این چند روز بغض وکینه استبداد دینی دامن بزرگان ایران و انقلاب را گرفت.بعد از تعطیلی مراسم احیا در حرم امام و بازداشت یادگار ایت الله بهشتی و تعطیلی دفتر نشر اثار این شهید اینبار ممانعت از برگزاری مراسم سالگرد آیت الله طالقانی در حسینیه ارشاد بودواین حوادث در هفته اخیر نشان دهنده بغض وکینه کودتاچیان و رهبر انها نسبت به بزرگوارانی چون امام خمینی و شهید بهشتی و ایت الله طالقانی میباشد.شاید با اندکی ریشه یابی میتوان حدس زد که ترس نه از جنازه این بزرگواران بلکه از افکار وعقاید ایشان است که مثلا شخصی چون طالقانی را دشمن فرض میکند .براستی اگر این بزرگوار اکنون زنده بود ایا سرنوشتی بهتر از ایت الله منتظری انتظار او را میکشید؟در کل ترس کودتاچیان از این بزرگواران نشان دهنده زنده بودن افکار و عقاید بهشتی و طالقانی در جامعه فعلی و خصوصا در بین نسل سوم انقلاب میباشد وگرنه چه دلیل دیگری میتواندتعطیلی دفتر نشر آثار دکتر بهشتی وزندانی شدن فرزند ایشان و ممانعت از برگزاری مراسم آیت الله طالقانی مطابق سی سال گذشته را توجیه کند؟ مگر نه اینکه انقلاب به نابودی خویش کمر همت بسته است.و با زدودن هرگونه اثر از رهبران دیروز شاید قصد تبدیل جمهوری به حکومت و نوعی خلیفه گری را دارند که احمقی چون احمدی نژاد را بازیچه مادام العمر خود میخواهد ومردم راتنهازنگوله زینت بخش شتر حکومت خویش.

Wednesday, September 9, 2009

هشدار به مردم هشدار به آزادیخواهان


هفته های اخیر آبستن حوادثی در صحنه سیاسی ایران بود که خود نشان دهنده یک تغییر و تحول در این فضای سیاسی میباشد.بدنبال اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات و بازداشت بیش از چهار هزار نفر از جمله سران اصلاح طلبان و دولتمردان زمان امام خمینی و نزدیکان بیت ایشان وهمچنین تعدادی از سران احزاب داخل نظام که به احزاب اصلاح طلب معروف بودند صحنه سیاسی ایران رابابحران مواجه ودایره خودیهای نظام را تنگ تر از گذشته نمود.بدنبال این دستگیریها دادگاههای نمایشی وفرمایشی که بیشتر شبیه یک سیرک میباشد به منظور تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی در ایران شروع بکار نمود.واین خود نشان از یک حذف بزرگ در دایره خودیهای نظام میداد.وبدنبال جوسازیهای اخیر فرماندهان سپاه خصوصا آنهایی که دستشان به خون صدها نفر در تظاهرات اخیر آلوده بوده و با حمایت شخص اول مملکت یعنی خامنه ای به عنوان آمر این کشتارها و تجاوزها که در نمازجمعه 29 خرداد خویش عملا راه را برای کشتار مردم باز نمود و اینبار جوسازیهای عوامل کودتای سیاه 22 خرداد مشغول زمینه سازی برای دستگیری آقایان موسوی وکروبی وخاتمی در فاز نخست برخورد ودر مراحل بعد برخورد با آیات عظام منتظری و صانعی و دیگر روحانیون بلندپایه که بعضا دارای پستهای حکومتی در دوره امام بودند میباشد.ولی اکنون با تحولات این دو روز اخیر خصوصا بعد از جابجایی مهره سوخته و بدنامی چون مرتضوی ازدادستانی تهران وجانشین کردن او با یک مدیر استانی قوه قضائیه که مردم ایران شناخت کمتری از او دارند شاید اندکی مردم را امیدوار ساخت که این قوه با مدیریت جدید قصد دارد مستقل از مراکز امنیتی ونظامی عمل کند که این انتظارخام ما چند روزی طول نکشید که با احکام دادستان جدید تهران دفاتر اقای کروبی و انجمن دفاع از حقوق زندانیان و همچنین دفتر حزب اعتماد ملی ودفتر دفاع از حقوق بازداشت شدگان اخیر و دستگیری آقایان الویری و دکتر بهشتی نمایندگان آقایان کروبی و موسوی در این دفتر نشان دهنده دندان تیز کردن دوباره کودتاچیان به مردم بی دفاع ایران میباشد.آنچه که این جریانها را تحلیل میکند ترس کودتاچیان از مراسم شبهای احیا و روز قدس و عید فطر میباشد.که اولی را با عوض کردن سخنرانان سنتی این مراسم در حرم حضرت معصومه در قم که در قضایای اخیر موضعی مخالف کودتاچیان گرفته بودند با عده ای اسامی و اشخاص کمتر شناخته شده و مزدور حکومت کودتا و لغو مراسم شبهای احیا در حرم امام خمینی برای اولین بار بعد از وفات آیت الله خمینی که همه ساله برگزار میشد نشان دهنده ترس بزرگ خامنه ای وکودتاچیان از مردم روزه دار میباشد و در راستای این مساله جابجایی مراسم عید فطر از مصلی به دانشگاه تهران نشان دهنده ترس حکومت از عکس العمل مردم میباشد ولی آنچه که هنوز روشن نیست برخورد کودتاچیان با روز قدس میباشد که روز گردهمایی بزرگ مردم ایران در حمایت از رئیس جمهور منخبشان آقای موسوی میباشد که احتمال لغو آن نیز میرود ولی با توجه به تعطیلی مراکزی که مشغول جمع آوری اسناد جنایات کودتاچیان بودند خود میتواند نوعی محک زدن مردم باشد.به این دلیل که اگر مردم در روز قدس حضور نیابند یا حضورشان کمرنگ باشد خیال کودتاچیان را راحت کرده وبرخورد با معترضان را وارد فاز جدید دستگیری سران جنبش میکنددر اینصورت رهبری جنبش همچون سال 57 به خارج از کشور منتقل میشود وبعید نیست که مقابله با کودتاچیان وارد فاز نظامی شود هرچند مردم تاکنون بر مسالمت آمیز بودن حرکت خود تاکید میکنند وآن را مزیت وبرتری خود نسبت به کودتاچیان و اراذل و اوباش زیر نظر آنها میدانند.پس اینجاست که باید هشدار داد که اینک زمان خانه نشینی وسکوت نیست شرایط امروز شرایط زمان امام حسن که دولت کودتا قصد دارد رهبران جنبش را متوجه آن سازد نیست شرایط امروز شرایط زمان امام حسین است.امروز نیز همچون گذشته که قیام امام حسین را واجب ساخت اسلام در بزرگترین خطر است.امروز نیز کعب الاحبار یهودی تازه مسلمان رئیس حکومت کودتا میباشد.اگر امروز بنشینیم شاید تا قرنها باید افسوس بخوریم.پس بیایید در روز قدس ودر حوادث آینده نواده آن امام شهید را تنها نگذاریم سید ما میرحسین است.نواده حسین است.در کنار او بمانیم زیرا او در کنار ما مانده است.کروبی را نیز حمایت میکنیم و اعتقاد داریم که اتحاد این دو رهبر پاشنه آشیل حکومت کودتاست.و به این دلیل است که نمازجمعه قبل از روز قدس را خامنه ای امامت میکند شاید باز فکر میکند با عوام فریبی و قطره اشکی میتواند مردم را بفریبد یا با توپ وتشری مردم را ساکت نگه دارد شاید فکر میکند با این همه قتل وکشتار وتجاوز به آمریت ایشان هنوز خرده حرمتی برایش مانده که بتواند مردم را بیش از این بفریبد.زهی خیال باطل که مردم ما به آن بینش وآگاهی رسیده اند که فریب آنهمه عوامفریبی را نخورند واین را در روز 30 خرداد ثابت کردند وبا تقدیم صدها شهید بیانیه آزادی ایران را از دست این آدمخواران امضا کردند و چه بیانیه مقدسی بود آغشته به خون صدها شهید
ودر پایان ما هیچوقت نمی نالیم بلکه فریاد میکشیم که مسلما خدا با ماست

Tuesday, September 8, 2009

تا فتح سحر ثانیه ای بیش نمانده

بیش از سه ماه است که از ان کودتای سیاه میگذرد.در این مدت کوتاه چه به روز ازادیخواهان نیاوردند.انگار تاریخ تکراریست.هر انچه را که سلف شاهنشاه این رژیم به مخالفان خود نسبت میداد اکنون بعد از سی سال نوبت به انقلابیون ان زمان رسید که هموطنان خود را جاسوس اجانب بنامد.سال 42 یک نفر با لهجه عربی را اوردند که در تلویزیون ملی اعلام کند که تظاهرات 15 خرداد با پول سرهنگ جمال عبدالناصر صورت پذیرفته و اکنون نیز در بیدادگاههای مسخره خود به زور شکنجه و ارعاب و سلولهای انفرادی اصلاح طلبان دیروز را متهم به هر انچه که نکرده اند کردند و از انها اعتراف گرفتند و خیال خودشان را با این جنبش ملی راحت کردند انگار همه چیز به پایان رسیده.چه خیال باطلی صبر کنید تا در روز قدس فریادهای این ملت خشمگین را که خواهان سرنگونی کاخ بیداد و دروغ هستند بشنوید.روز قدس میعادگاه همه عاشقان این اب و خاک است.روزیست که خون بر گلوله پیروز میشود.اری تا صبح پیروزی قدمی بیش نمانده.بیاییم برای اخرین بار حضور خود را حماسه سازیم و بنیان این طاغوت مذهبی و این شرک مسلم را که یک انسان بی لیاقت را جایگزین خدا و رسول کرده از بنیان برافکنیم.روز قدس کربلای این هزاره است.حماسه ای که تا هزاران سال در مورد ان صحبت خواهد شد باشد که خداوند یار ویاور تمام ازادیخواهان در این روز باشد

Saturday, August 8, 2009

ایران در هفته ای که گذشت

هفته ای که گذشت یک صفحه از تاریخ ایران ورق خورد.
اولین حادثه ای که همه جهان را در بهت وحیرت فرو برد خبر کشته شدن یک نوجوان 12 ساله بر اثر ضربات باتوم در تظاهرات مردمی بهشت زهرا به مناسبت چهلم شهدای جنبش سبز ایران بود که خود نشاندهنده سبعیت رژیم فاسد وتلاش برای حفظ موقعیت خویش به هر قیمت است.البته این از رژیم فاشیستی و فاسد ایران بعید نیست و نخواهد بود.
حادثه دوم مربوط به مراسم تنفیذ حکم رئیس منتصب کودتا وحکم منصوبیت ایشان توسط خامنه ای رهبر خودخوانده ایران بود.نکته جالب اینکه بسیاری از شخصیتهای تاثیرگذار وبلندمرتبه نظام در این مراسم حضور نداشتند از جمله آیت الله هاشمی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ورئیس مجلس خبرگان آقای موسوی رئیس جمهور منتصب ملت ایران در انتخابات اخیر آقای خاتمی رئیس جمهور دو دوره این نظام آقای ناطق نوری رئیس مجلس پنجم آقای کروبی رئیس مجلس اصلاحات و تعداد زیادی از سیاستمداران برجسته و روحانیون والامقام جمهوری اسلامی.نکته مهم در این مراسم ترس اقایون تخت نشین از تظاهرات مسالمت جویانه مردم وتشبیه ان به کاریکاتور انقلاب 57 بود که خود نشاندهنده ترس والاحضرت  از تکرار تاریخ  بود

و حادثه مهم در این روز بعد از انجام مراسم تظاهرات گسترده مردم در تهران وسایر شهرهای ایران بود که دنیا رو به لرزه انداخت
دو روز بعد از این نمایش کمدی که اقای خامنه ای نقش اول آن را داشت مراسم تحلیف رئیس حکومت منتصب رهبر در مجلس به اصطلاح ملی واسلامی بود.احمدی نژاد صبح مراسم با هلی کوپتر و در میان تدابیر شدید امنیتی و حکومت نظامی غیر رسمی به مجلس وارد شد و متاسفانه کسی نبود که به ایشون بگه امروز که جستی ملخک ولی فردا و فرداها میخواهی چکار کنی؟ شاید مجبور بشه برای رفتن به خونه خودش هم از هلی کوپتر استفاده کنه.بگذریم.نکته مهم این مراسم حضور نداشتن نمایندگان واقعی مردم در این سیرک و تحریم آن از سوی مراجع تقلید و تعداد زیادی از سیاسیون ایران بود.سفرای خارجی هم منشیهای دفترشون رو فرستادن به این مراسم اونم از ناچاری چون ابدارچیان سفارت خونه های غربی بدلیل حضورپیدا نکردن در این مراسم آن روز اعتصاب کرده بودند و سر کارشون حاضر نشدند و بیچاره سفیر ها هم مجبور شدن منشیهای خودشون رو بفرستند.و اوج خنده دار بودن این سیرک زمانی بود که دلقک قران مجید رو به تمسخر میگرفت و به آن قسم میخورد که مدافع قانون اساسی و آزادیهای مردم و جمهوریت نظام باشه درست در همون زمان چند خیابان اونورتر مردم معترض به این دلقک مورد تهاجم نوچه های این شخص قرار گرفته بودند و زن و مرد مشت و لگد وباتوم و اسپری میخوردند.درود بر ملیجک آقا.
و این بود صفحه سیاهی از تاریخ ایران .سیاهتر از کودتای 28 مرداد.سیاهتر از جمعه سیاه.سیاهتر از هر سیاهی.
عاقبت یک روز گردد دور دور می کشان...............ما دو مشت خویش را آنروز ساغر میکنیم
 

Wednesday, August 5, 2009

رسواتر از همیشه

امروز روز تحلیفرییس دولت کودتا  بود.در مورد حوادث اخیر زیاد شنیده ایم ولی آنچه که جالب است سوگندی است که این شخص در مجلس میخورد.قسم به قران که پاسدار ازادی باشم.خوب که معنی ازادی را دانستیم.آزادی در فرهنگ لغت اقایون یعنی زندان کهریزک یعنی کشتن زندانیان یعنی شکنجه ازادیخواهان راستی چه شباهت تاریخی در این حوادث میبینید.ایا یکصد سال پیش محمد علیشاه ازادیخواهان را شکنجه و اعدام نمیکرد؟ایا در ان زمان روسیه صحنه گردان حوادث نبود؟ایا برخی روحانیون از محمدعلیشاه حمایت نکردند؟ عجب که تاریخ چگونه تکرار میشود.اشخاص همان اشخاصند ولی تنها اسامی عوض شده است.ایکاش که از تاریخ درس میگرفتیم.ایکاش

Sunday, August 2, 2009

رنگ آزادی

رنگ قرمز رنگ خون است
               رنگ رگهای من و تو

                  رنگ آزادی چه خون است
رنگ چشمان مادر
چشم براه دخترش بود

 رنگ چشمان من و تو
رنگ قرمز رنگ خون بود

رنگ زیبایی که میشد
جویباری در خیابان

رنگ آزادی در ایران
رنگ قرمز رنگ خون بود

رستاخیز من

من سعی کرده ام که هیچوقت ناله نکنم.از استادم شریعتی یاد گرفتم که سکوت بهتر از نالیدن است.اگر تاکنون در این برهه حساس در تاریخ این مرز و بوم سکوت کرده ام نه از روی ترس بود حتی نرفتن به منزل مرشدم و استاد سیاسی ام که مریض احوال مدتی در بیمارستان پارس بستری بود و حتی تن رنجور او نیز خوار چشم مستبدین کودتاچی است که تن رنجورش را به اوین میبرند و بعد از چند روز رسوا شده ازادش میکنند انهم به بهانه واهی جاگذاشتن موبایل و شماره تلفن فقط برای اسیب ندیدن بهترین دوستانم بود و بس و حال که دست کودتاچیان به کسی نمیرسد من خوشبختم که خونم جانی تازه به این جنبش کوبنده بدهد همانطور که خون هر شهیدی در این ایام هزاران خفته را بیدار کرد و حرمت یزید را شکست.اکنون من میخواهم فریاد بزنم.میخواهم یزیدیان را رسوا کنم.همچون گذشته.وبلاگهای قبلی.اکنون میخواهم ابوذر باشم.کوبنده و استوار.بنا به همین دلایل در روزهای بعد از کودتای روسی 22 خرداددر شهر کرمان سعی در تاسیس انجمنی در دفاع از ارای واقعی مردم کردم و اعلامیه هایی منتشر کردم و خودم و بعضی از دوستان انها را پخش کردیم.اکنون اعلامیه ام را در روز 30 خرداد در پایین میاورم.چون این اعلامیه قبل از انکه اعلام خبر کند یک اعلام موجودیت است.یک اساسنامه است.اساسنامه جنبش سبز ایران شاخه کرمان

انالله واناالیه راجعون
مردم شهیدپرور ایران
امروز شنبه 30 خرداد 1388 روز خون و قیام روز قربانی کردن تمامی ارزشهایی که خدا پیامبرش را فقط برای ان فرستاد.روز به مسلخ بردن ازادی تکرار ظهر عاشورا.روز انالله واناالیه راجعون گفتن ان سید مظلوم.روز به خاک وخون کشیدن مردم.روز عربده های مستانه یزید زمان و روز هل من ناصر ینصرنی مردمی بود که نجیبانه خواستار احقاق حق خود بودند.
مگر این مردم با سکوت خود چه میخواستند که اینگونه به خاک و خون کشیده شدند.مگر پیامبر ما نیامد که انسان را ازاد کند.پس چرا انهایی که خود همواره دم از خدا و رسول میزنند سکوت اختیار کرده اند.ای مردمی که تسبیح گوی ولایت جور هستید وادعا میکنید که نعمت ولایت علی را داریم ایا علی نیز در منبر مجوز قتل وعام مردم را صادر میکرد؟
ای مردمی که تاسوعا و عاشورا به مظلومیت حسین و زینب وخاندان پاکش گریه میکنید و ارزوی شهادت با او را داشتید اینک زمان بزرگترین آزمایش فرا رسیده است.اینبار نیز همچون گذشته دستگاه تبلیغاتی رژیم مانند سلف خود یزید نواده حسین را خارجی مینامد.تهدیدش میکند که اگر بیعت نکنی وخلافت من را گردن ننهی همچون جدت حسین تو و یارانت را به خاک وخون میکشیم و اینجاست که در مقابل تمامی تهدیدات میرحسین ما نواده پیغمبر ما غسل شهادت میکند و به میان مردمی میاید که تشیع سرخ را برگزیده اند و به تشیع سیاه و به طاغوت زمان نه گفته اند.ما را از چه میترسانی.ما وارث ادم هستیم.ما نگهبان راستین همان خونی هستیم که از ان گوشه صحرا میجوشد و از همه زمانها میگذرد و به کالبد فسرده ما حیات میبخشد.
ای مردمی که تنها امروز سی شهید راستین راه ازادی تقدیم کرده اید.راه ما راه حسین است راه مولایمان علیست نه ان علی کذاب که حرمت انسانیت و ازادی را پاس نمیدارد و از بوی خون این مردم مست و لایعقل میگردد.ما از کربلا یاد گرفته ایم که تا اخرین نفس به قتلگاه برویم وحماسه خود را جاودان کنیم.حماسه خرداد 88 حماسه ازادی و ازادگیست.پس گلوله هایتان را با تظاهراتی از لبخند وسکوت پاسخ میدهیم.سکوتی که فریاد تمام تاریخ بر سر مستبدین ان است.فریاد علی در چاههای نخلستان کوفه است.وفریاد سرخ حسین بر سر تمام وارثان یزید است.
و در پایان ما هنوز زنده ایم.هیچوقت نمینالیم
جنبش همیشه سبز ایران شاخه کرمان

Friday, July 24, 2009

اگزیستانسیالیسم یا مکتب انسانیت

عنوان این نوشته برگرفته از کتابی به همین نام از ژان پل سارتر است که من با توجه به شرایط جدید خواستم نیم نگاهی به این مکتب انسانی بیندازم.
انسان این موجود نااشنا که تمامی مکاتب ادعای شناخت او را دارند ولی لولین سوالی که به ذهن ما میرسد اینکه آیا این شناخت همه جانبه از انسان چقدر با واقعیات وجودی انسان تطابق دارد؟آنچه که مشخص است اینکه هر مکتبی با توجه به آرمانهایش انسان را تعریف کرده.بطور مثال تعریفی که ناتورالیسم یا رءالیسم از انسان میکند با تعریفی که اگزیستانسیالیسم از انسان دارد متفاوت است و ما در این مقال قصد بحث مکاتب و فلاسفه را نداریم فقط میخواهیم کشف کنیم که انسان اگزیستانسالیست چه خصوصیتی دارد که اینگونه آماج حملات و تهمتها و یا تعریفها و تمجیدها قرار میگیرد.
انسان چیزی نیست به جز آنچه که خودش ایجاد کرده و این اولین اصل اگزیستانسیالیست است.در این مکتب این انسان است که خودش را میسازد یعنی انسانها آنطوری که میخواسته روش انتخابی را برای خودش اختیار کرده وبهمین سبب هنگامیکه چنین انتخابی در وجود فردی بکار میرود خواه یا ناخواه دیگر انسانها نیز در این انتخاب سهیم خواهند بود.
بدین ترتیب انسان مالک وجودی خویش بوده و او در هر عملی مختار است و انسان تنها مسوول اعمال خود تلقی میشود و این نافی مسوولیت انسان در مقابل دیگران و جامعه نیست بلکه این مسوولیت بقدری عظیم جلوه میکند که از حدود تصور ما خارج میباشد زیرا مسوولیت فردی ما مسوولیت عالم انسانیت نیز است.
بطور مثال هرگاه فکر ازدواج به سر راه دهم هرچند که این انتخاب جنبه فردی داشته ولی در برابر این انتخاب خود را در سلک مردان متاهل قرار داده و جامعه انسانی را در این انتخاب متعهد میسازمپس انسان ذاتا مختار و ازاد افریده شده و اوست که با ازادی و اختیار اینده خودش را میسازد و برای هر تحولی نیاز به همت انسانهای ازاد وجود دارد.انسانهایی که راهشان را با اراده خودشان انتخاب کرده اند و در این صورت است که انسان میتواند کوه را به حرکت در اورد و بطور کلی موجبات تغییر را فراهم اورد هرچند در این راه به سد فاشیسم برخورد کند ولیکن قدرتی که انتخاب ازادانه به انسان میدهد میتواند هرگونه نیروی فاشیستی را خورد و در خود حل کند..

Monday, July 13, 2009

شهر قصه

دردست خاطره ام جز فریب نیست
جز زخم کهنه ای به دل بی شکیب نیست
مارابرات معرفت از بیکران وحی
جز اضطرار آیه امن یجیب نیست
سر می برند بر در دارالعباد عشق
از بین این قبیله کسی بی نصیب نیست
معراجیان مبارکتان باد مرگ سبز
تنها فراز کوی شما رانشیب نیست
آن سوی دخمه های خرد شهر قصه هاست
در شهر قصه هیچ عجیبی عجیب نیست
گر میوه ای هنوز بغل خواب شاخه ایست
طفل کمان به دست قضا نانجیب نیست
ارفع بیا رویم از این شهر بی چراغ
آنجا که نور با دل آدم غریب نیست

کویر

باز هم انسان تنهاتر از همیشه
در زمانی که انسان بودن معجزه است
نیازمندتر از همیشه وبینیاز از هر چیز
قدم در راه یک پایان میگذارد واین پایان یک هجرت است
هجرتی که با بینیازی از هرچه که دنیا مینامند آغاز میشود ودر درون به تحولی دست پیدا میکند که همچون ابوذر
سوسیالیست تر از هرکس وهرمکتب در جستجوی او سفری آغاز میکند ودر نهایتبه کویر میرسد
جایی که آب نیست آبادی نیست ولی خدا هست
واینجاست که پوچی تمام آن جذابیتهای تاریخی به اثبات میرسد.

Friday, July 10, 2009

جامعه و انسان

جامعه وانسان دو واژه اسیر هم .این جامعه است که انسان را اسیر خود کرده وتمایلات خود را به او نیز تحمیل میکندوانسان هم در مقابل با خودخواهی ذاتی اش خواسته اش را به جامعه تحمیل میکند.پس ایندو همواره اسیر یکدیگرند ولی در طول هم.هرچند انسانهایی که قدرت تحمیل تمایلات خود را به جامعه دارند در تاریخ معدود هستند ولی بسیار تاثیرگذار بودند.بطور مثال شخص هیتلر وجنایات او که به جامعه آلمان تحمیل شد وآنها را همراه خود کرد.پس این دو واژه اسیر یکدیگرند.برای اصلاح جامعه باید فرد را اصلاح کرد و برای اصلاح افراد باید جامعه را اصلاح نمود.اولین گام در اصلاح فرد رسیدن به خودشناسی است.اینکه انسان به ذره ای از ذات اللهی بودن خویش ایمان پیدا کند واین شروع یک هجرت درونی در انسان میشود به اینگونه که انسان خودشناخته دیگر خودخواهی ندارد و مصالح دیگران را مقدم بر مصالح شخصی میبیند.روحیه ایثار وفداکاری برای اصلاح در او بوجود میاید.تعلقات دنیوی را پشت سر گذاشته وآزاد و رها از هر قید وبندی مصلحت خویش را فدای حقیقت مینماید.وبرای اصلاح جامعه باید ابتدا از بندهای تاریخی وسنتی آزاد نمود.جامعه ای که اسیر تاریخ باشد دربند سنت وارتجاع میماند.برای اصلاح جامعه باید خیالپردازی نمود.آینده ای را ترسیم کرد وبرای رسیدن بهذ آن جامعه را تشویق نمود واین خود با خودشناسی آغاز میشود.یعنی اگر انسان به خداگونگی اش ایمان نداشته باشد نمیتواند برای جامعه اش آینده ای ترسیم کند.هرچند که این خودشناسی عمیق تر باشد آن ترسیم واقع بینانه تر میشود.
پس برای رسیدن به آینده ای برتر هردوی انسان وجامعه گام برمیدارند.نمیشود اصلاح جامعه را تنها در اصلاح انسان دانست.چون جامعه فاسد جلوی انسانیت  را نیز میگیرد واورا همچون خود مسخ شده تاریخ مینماید.باید بتهای تاریخی را همراه با خودشناسی شکست و این همان برافروختن آتش مقدس شک است که تمام یقینها را میسوزاند وآنگاه آزادی شقایق وار از آن رشد میکند.
البته این بت شکستن در ادیان اللهی شروع گسترش دین و اهداف آزادیبخش آن در جام
عه است.با نگاهی به صدر اسلام میبینیم که محمد (ص) در بدو ورودش به مکه دستور میدهد که کعبه را از بتها پاک نمایند و این خود یک درس بزرگ است یعنی که تا فرهنگی را از بتها و توتمهای ناحق پاک نکنیم حق اجازه دخول نمی یابد.